ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

...مروری بر خاطرات91!!!!

امروز عکسهایی  را از سال 91 پیدا کردم که فراموش کرده بودم توی وبلاگ بزارم!!!! عکس ترنم و مهدیار در میدان امام اصفهان: ترنم در جشن تولد میعاد(پسرخاله): بدون شرح: ترنم و میعاد در گلخانه دایی: ...
31 ارديبهشت 1392

...دخترکم یادت باشد!!!!!!

دخترکم یادت باشد حرفی نزنی که به کسی بر بخورد ...نگاهی نکنی که دل کسی بلرزد...خطی ننویسی که آزار دهد کسی را.... یادت باشد که روز و روزگار خوش است و تنها دلِ ما دل نیست... یادت باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دورنگی را با کمتر از صداقت ندهی.... یادت باشد در برابر فریادها سکوت کنی و برای سیاهی ها نور بپاشی... یادت باشد از چشمه درسِ خروش بگیری و از آسمان درسِ پاک زیستن.... یادت باشد برای بزرگ جلوه دادنِ خود سعی نکنی دیگران را کوچک کنی...بگذار بزرگی ات را دیگران بگویند نه به زور بخواهی به همه بقبولانی که تو ادم بزرگی هستی... دوری کن از آنهایی که خانه ی خود را بر ویرانه های خانه ی دیگران بنا میکنند...ا...
30 ارديبهشت 1392

......می دانی دخترکم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است  و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت  باید به خودت استراحت بدهی  دراز بکشی  دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی  در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی:                                           بگذار منتـظـر بمانند !!! &nbs...
30 ارديبهشت 1392

.....لیلة الرغائب !!!

وقتی میگن امشب می تونی هرآرزویی داری بگی ، بغض گلوم رو میگیره! وقتی یادت میندازن که یکی هست ، یکی هست که صدات رو میشنوه یکی که توی خلوت اشکات پا میذاره ، یکی نزدیک تر از اونچه که فکرش رو بکنی! دستام خالیه! خودم لبریز از کوتاهی! اون میشنوه ... همیشه میشنوه... بگو بگو که چقدر بهش نیاز داری ... خوردی زمین، خسته ای، میخوای دستاتو بگیره و بلندت کنه! بگو ، هرچی تو دلته... بریز بیرون...فریاد بزن... خودش گفته! اون قول داده!   خدایا به حق این شب عزیز همه رو به آرزوهاشون برسون. خدایا ما را آن ده که آن به. خدایا شیرینی بخشش و محبتت را به ما بچشان. ...
27 ارديبهشت 1392

.........یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یعنی میشه اونروز برسه که کفش های پاشنه بلند من رو بپوشی و ادای خانم بزرگ ها رو دربیاری؟ یعنی میشه اونروز برسه که توی حمام رو دو تا پاهای کوچولوت بایستی زیر دوش تا من موهات رو شامپو بزنم ؟ یعنی میشه اونروز برسه  که یه صندلی بزاری زیر پات و به زور تلاش کنی تا مثلا ظرف بشوری ؟ یعنی میشه اونروز برسه که یه بٌرس دستت بگیری و مثلا آرایشگر بشی و موهای منو مدل بدی؟ یعنی میشه اونروز برسه که واسه عروسکت مامان بشی و بهش غذا بدی و لباسش رو عوض کنی؟ یعنی میشه اونروز برسه که بابا از بیرون بیاد و تو با ناز ازش بپرسی باباجون ، چی واسم آوردی؟ یعنی میشه اونروز برسه که تو مامان بشی و من...
16 ارديبهشت 1392

........اندکی فکر کن!!!!!

اندکی فکر کن ... به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند. به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند : "روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد. به بچه هایی فکر کن که گفتند : "مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند. به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند. به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود، و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد. من برای تمام رفتگا...
16 ارديبهشت 1392

.......دل نوشته ای برای ترنمم در سالروز تولدم!!!

نازنینم تو 19 ماهه شده ای و من 26 ساله . می خواهم چند کلامی با تو حرف بزنم . هر سال وقتی به روز تولدم نزدیکتر می شدم همیشه شادمان بودم ولی  امسال از اینکه تو به دنیای بزرگترها نزدیکتر شده ای هراسیدم . دنیایی که می خواهم برایت تشریح کنم که تو با آگاهی تمام  واردش شوی ...   نازنینم ، دنیای ما بزرگترها دنیایی است پراز آدم های رنگارنگ . پراز حیله و فریب . دنیایی که با تمامی لذت و شیرینی اش بسیار ترسناک است . سعی کن در این دنیا به کسی اعتماد نکنی . خنجری که ازپشت وارد تن نازت می کنند آنچنان در اعماق وجودت نفوذ می کند که بدون آنکه خودت متوجه باشی از دست می روی.   کودکم !!! دلبندم !!! می گویند ...
8 ارديبهشت 1392

دل نوشته ای برای خودم در سالروز تولدم (26 سالگی)!!!

مادر که میشوی ، نمیدانم از کجا ، کی ، چطور اینهمه تغییر ، اینهمه صــــبر ، اینهمه عشق  پیدا می شود.... مادر که میشوی همه چیز به یکباره خودش را تمام قد به تو نشان میدهد و تو دیگر خود قبل نیستی که نیستی ....   اما ترنمم تو را که نگاه میکنم تویی که آرام جانم هستی ، تویی که تمام وجود من هستی ...   تمام وجودم سرشار از خنده های بی دلیل و با دلیل تو میشود....   خدایم را صدها بار بیشتر شاکرم که از ابتدای خلقتم طعم تمام آنچه خودش مصلحت میدانسته  به کامم شیرین کرده است... مادر که باشی مهربان تر می شوی: دلت حتی برای مورچه های کنار دیوار هم می...
8 ارديبهشت 1392